سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سه چیز توان فرساست : از دست دادن دوستان، فقر در غربت و ادامه یافتن سختی . [امام علی علیه السلام]

من ، نه منم

آرزویی  بود  و می خواستم  او  برآورد  .  پس  آگاهانه  جنبیدم  و

پشت دستانش را آماج ِ تیر لبانم کردم  که  او  نا آگاه  از خواسته ام 

دستش را خاست و به غیرت جنبید  و  لبانم را آماج تیر ِپشت دستی

کرد . چه باک که من از آگاهی خویش مراد می گرفتم و او به ناگاه

مرادم می داد . اگر  من  نشانه نمی دادم  که  او  نشانه نمی گرفت.

خوش اینست  که او هدف مرا هدف می گرفت  و تیرش آماجم بود.




آرش*** ::: جمعه 87/11/11::: ساعت 7:6 صبح

حسینکافراست.

 این سخن یک مفتی سنی سوری بود که در همایش نقش بنی امیه در تاریخ اسلام سخن گفته بود و در واقع برای دفاع از شخصیت تاریخی بنی امیه، حسین را کافر خوانده بود

اولین بار که این جمله تیتر وار را در یکی ازهمین مقاله ها خواندم، نتوانستم معنای این جمله را درک کنم و شروع  کردم به فحاشی این مفتی سوری و گفتم ببین که چقدر شناخت اینها نسبت به حسین پایین و پست است.اما زمانیکه استدلالات آن مفتی سوری را در مقاله خواندم  دیدم که نه تنها شناخت آن مفتی نسبت به شخصیت امام حسین (ع) ناخواسته کامل است، بلکه چقدر هم خوب امام حسین شیعیان را شناخته اند طوریکه حتی خود شیعیان نیز نشناخته اند آری حسین کافر است/.

این جمله خون هر شیعه و دوستدار امام حسین و اهل بیتش را به جوش میآورد. اما به حق مگر بالاتر از این تعریف نیز در مورد حسین شنیده ایید؟

مفتی سوری می گوید: حسین کافر است، چرا که هر کسی  و با هر انگیزه ای و با هر دلیلی و با هر استدلال و با هر نیرویی درمقابل حکومت اسلام شمشیرکشد وقصد دعوا و یا نابودی آنرا داشته باشد  مفسد فی الارض  و مهدور الدم است  حتی اگر بر علیه حکومت اسلامی بر ناحق بنا شده باشد( قانون قرآن و پیامبر است، چنانکه بسیاری از غزوه های پیامبر نیز براین اصل شکل گرفته است و امروز هم فقه شیعه می پذیرد و هم فقه متعلق به  اهل تسنن)  و حا ل استدلال می آورد که چون امام حسین  در مقابل لشگر اسلام (  لشگر یزید و حکومتش متعلق  به بلاد مسلمین بوده است )ایستاده است به همین دلیل امام حسین کافرومهدور الدم است ولو اینکه قصدش این بوده که با نا حقی  حکومت مبارزه کند و بر اساس همین استدلال، حسین ( ع) نه تنها شهید محسوب نمیشود، بلکه یک مهدورالد می است که می بایست خونش ریخته میشده است/ چه جوابی باید داد؟

من تا به اینجا را می پذیرم که حسین کافر است اما نه با استدلال مفتی سوری

آری ؛ حسین کافر است/ چرا که قیدی نمیشناسد و از تمام قیود ، حتی اسلامش گریزان است

آری سفر از یک حج نیمه تمام آغاز می شود حج ابراهیمی نیمه تمام /نه به بزدلی ابراهیم که به شجاعت حسینی/ خبر می رسد که باید قربانی حج را نه در معبد ابراهیم بلکه در معبد خود خدا عرضه کند قربانی دیگر اسماعیل نیست که بخواهد قوچ بیاید و داستان نیمه تمام رها شود، قربانی پاک ترین انسانهای آفرینش  خدایند مگر نشنیدی که حاجی که حج را نیمه تمام گذارد حرامترین اعمال  را انجام داده و باید کفاره دهد اما چرا حسین کفاره نمی دهد همان کسی که حج ابراهیمی را به ارزش حج خود خدا نیمه تمام میگذارد قربانی اش را بجای  اینکه در مکه و در مقام ابراهیم ذ بح کند در  کربلا و در مقام خود خدا عرضه میدارد

معنای انسانیت  و رایت انتقام گیرنده  تمام  ظلم ها  در بین النهرین وارد  خاک عراق می شود،هدفش نبرد است و نه برا ی مصلحت مادی که برا ی قرب الی الله ، نه برای خونریزی که برای مردن پیش از مرگ و این چه مفهوم والایی دارد.

و  اما دشمنانش  چه کسانی  هستند ؟ خوب  که د قت می کنی می بینی  دشمنانش همان دوستان و برادران د ینیش هستند، اما  چون حسین به  دید آنها تغییر مسیر داده  و کافر شده از اینرو دیگر دوستان خوبی نیستند و  باید در برابر هم موضع بگیرند در یک جا چهار هزار سرباز مسلمان  و مهر  بر پیشانی  بسته مورد  اعتماد بلاد اسلام  و در یک جا هفتاد و دو عنصر متعلق به هیچ جا و آنها نیزمسلمان

چهار هزار سربازی که مخلصانه در صف اسلام ایستاده اند و حتی برای روز جنگ با هفتاد و دو نفر روزه گرفته اند و مستحبات را انجام داده اند هر دو در یک صف و هر دو مسلمان؛ و زمانیکه ظهر عاشورا میرسد هر دو نماز جماعت میخوانند و از خدا کمک میگیرند تا در مقابل یکدیگر بایستند و مبارزه کنند/

حسین بهترین جامه هایش را میپوشد و بهترین عطرهایش را میزند، استحمام میکند و به درستی اصلاح میکند. هر کسی به چادرش میآید و او را بنوعی منصرف میکند اما مگر راه حسین نیز دو راهی مادی و الهی است؟ و آیا مگر راه حسین نیزمانند یزیدیان ایمان مصلحتی است که به متاع د نیا شمشیر در کشد؟

آری آمده است که تنها بمیرد  آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها  در توانستن می فهمند، بی آموزد که شهادت نه یک باختن، بلکه یک انتخاب است حسین می آموزد که مرگ  سیاه سرنوشت  مردم پستی است که تن به هر ذ لتی می دهند تا زنده بمانندچرا که کسانی که گستاخی این را ندارند که شهادت را بر گزینند، مرگ آنها را  انتخاب  خواهد کرد مفهوم فلسفه  مبارزه حسین (ع) این است : آن چه  بگندد  نمکش می زنند، وای به روزی که  بگندد نمک/ و حال وای به روزی که بگند د اسلام

در چنین احوالیست که حسین بیدار می شود و چهره از پس دوروغهای پشت پرده بنام اسلام  برمی دارد،آری او  کافر است، چرا که او هیچ  قیدی را  نمی پذیرد  و  به هیچ صراطی مستقیم نمی باشد؛ حسین تنها آزاده این جماعت زخم خورده انسان است در تمام دنیا این حسین است که اسب زین میکند و بر علیه مذهب خودش می جنگد ( لااله الا الله) مذهبی که خود قبول دارد  ولی چون گندیده است  و دمادم ابو حریریان بر آن دروغ بسته اند، ناچار است که با قربانی کردن  خود و  خانواده اش این مذهب را حفظ کند

آری حسین بر علیه مذهبش میجنگد، به این دلیل که حفظش کند  چرا که گاهی اوقات برای تربیت فرزند، باید به او سیلی زد

             

آری باز هم بگذار بگویند حسین کافر است  چرا که اگر نبود به مانند  خیلی از همین مهر به پیشانی بسته ها به ایمان مصلحتی قانع می شد اما چون کافر است بی هیچ قیدیست حتی قواعد اسلام نیمه شیطانیش را فدای  نیمه خداییش می کند  و از اینرو است که در دایره کفر و ایمان  این د نیایی  معلوم  نمی شود  که بالاخره  ما  باصطلاح مومنان،  کافر  بودیم  و  یا حسین(ع) شاید هم کسی در نیآبد که چرا حسین بر علیه مذهبش میجنگد؟

 اما در تمام این تضادها و درگیریها و جنگهای امام حسینی و یزیدی، یک چیز فهمیده میشود

                     اگر دین ( کافری) نداری ؛ آزاده باش




آرش*** ::: پنج شنبه 87/10/19::: ساعت 12:53 صبح

عشق آتشی سوزان است و بحری بی پایان است عشق دردیست

 که او را دوا نیست و کار عشق هرگز به مدعا نیست

عاشق باید که بی باک باشد اگر چه بیم هلاک باشد در این راه مرد باید بود

و با دل پر درد باید بود  در این راه گریه یعقوب باید یا ناله مجنون

آتش محبت جان عاشق میسوزد چشم او گریان و دل او بریان و جان در راه جانان افشان

عشق نه نام دارد نه ننگ نه صلح دارد نه جنگ

 هر که عاشق نیست ستور است و روز را چه گناه زانکه شب پره کور است

عشق مایه آسودگی است هر چند پایه فر سودگی است

 دل عاشق همیشه بیدار است و دیده او گهر بارست

اگر خواهی که عشق در دل تو کار کند در خود نگاه کن که کیستی و به نسبت او چیستی




آرش*** ::: سه شنبه 87/10/10::: ساعت 10:23 عصر

نشان قرب محبت است و نشان دوستی نیستی و بیزاری از هستی و فراغ از خود پرستی

کیمیای محبت رایگان نیست هرچه بلاست به جان محب گران نیست

بلا در دوستی خوش است اگر چه همه آتش است

محبت و محنت دو دوست دیرینه اند  و با هم قرینه اند و محنت و بلا امتحان است

 و بر دل و جان است

هر که را گل پسند آید از خارش چه گزند آید

محبت خود محب را سوزد نه محبوب را و عشق طالب را سوزد نه مطلوب را

دوست را فرمان باشد و حکم وی روان باشد فرمان فرمان دوست و حکم حکم او ست

دوست را اگر از در بدر کنند از دل بدر نکنند از دوست به دوست پیغام است

که یکدم بی یاد دوست حرام است

کار او دارد که یاد او دارد چون دوست را یاد کنی باید که خود را آزاد کنی




آرش*** ::: شنبه 87/10/7::: ساعت 9:26 عصر

ای درویش

خوش عالمی است نیستی که هر کجا که ایستی کس نگوید که کیستی

از خود تا مولا دو گام است اما تو لذت دنیا خواهی که سرای مراد و کام است

عاقبت خود را فنا ساز که کار در سر انجام است

در رنگ و پوست منگر در نقد دوست نگر

به عاریت نازیدن کار زنان است و از دیده جان نگریدن کار مردانست

جوانمردا

درخت هستی از بیخ بر کن و در دریای نیستی افکن که هر که با عشق در آمیخت

عشق او را به دار در آویخت و در شغلش افکند عاقبت از وی بگریخت

لا ابالی بودن صفت این پادشاه است و عاشق کشتن رسم این درگاه است

به علم قطره قطره میبارد و به حلم دریا دریا فرو میگذارد

اگر بسته ی عشقی خلاص مجوی و اگر کشته ی اویی قصاص مگوی 

 تا بر جان می لرزی حقا که به دو جو نمی ارزی

 




آرش*** ::: دوشنبه 87/10/2::: ساعت 9:28 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 6


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :3935
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
آرش***
متن های زیبایی از بزرگان ادب و ادیبان بزرگ جهان
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<